کد مطلب:43178
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:17
تفسير فرازهاي دوم تا چهارم خطبه صد و چهل و نهم نهجالبلاغه كه در آن امام علي درباره قطعيت مرگ براي همه انسانها سخن ميگويد چيست؟
«أَيُّهَا النّاسُ، كُلُّ امْرِيءٍ لاقٍ مايَفِرُّ مِنْهُ فِي فِرادِهِ، وَ الْأَجْلُ مَسَاقُ النَّفْسِ، وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوافاتُهُ» [اي مردم، هر كس از آنچه فرار ميكند (مرگ) در حال فرار آن را خواهد ديد. آدمي به واپسين روز عمر خود رانده ميشود كه پايان حيات او است.]
ابهام ديدار مرگ و همچنان قطعيت و سرعت حركت به سوي آن، چنان است كه درك حقيقي آن، براي ما انسانها كه عينك حيات به چشم داريم و با عبارت ديگر براي ما كه غوطهور در چشمهسار حيات هستيم قابل تصور نيست، اين يك خاصيت اساسي حيات است كه به هيچوجه نميتواند مرگ را در خود منعكس نمايد، زيرا حيات، حيات است و مرگ، اگر نقيض حيات نباشد، حداقل ضدّ آن است و نقيض نميتواند نقيض خود را در خود منعكس نمايد. اينكه مولوي ميگويد:
عمر همچون جوي نونو ميرسد
مستمري مينمايد در جسد
شاخ آتش را بجنباني بساز
در نظر آتش نمايد بس دراز
اين درازي مدت از تيزي صنع
مينمايد سرعتانگيزي صنع
پس ترا هر لحظه مرگ و رجعتيست
مصطفي فرمود دنيا ساعتيست
بايد چنين تفسير شود كه جريان فيض حيات از طرف خداوند سبحان به سوي آدميان، يك جريان استمراريست كه اگر از ديدگاه عقل آن را به ذرات يا لحظات حيات تجزيه كنيم، معناي تخميني آن چنين ميشود كه هريك از ذرات يا لحظات حيات كه وارد متن طبيعت زندگي آدمي ميگردد، پس از يك فاصلة بسيار بسيار كوچك كه هرگز به تصور ما درنميآيد ذرّه يا لحظه بُعدي وارد متن طبيعت ميشود، ولي چنان نيست كه خود آن ذره يا لحظه بتواند آن فاصله را كه در تعبير مولوي «رجعت» است در خود داشته باشد. همچنين هيچ احدي تاكنون فاصله (خلأ يا نيستي يا مرگ) مابين دو لحظة حيات را نميتواند دريافت كند، بلكه آنچه را كه در اين پديده درمييابد، به وسيله تصور ذهني يا تعقل محض است. با مرور هر لحظهاي از زندگي آدمي، كه محدود و معين است، به مقدار همان لحظه به پايان زندگي نزديك ميشود، همانگونه كه با برگرداندن يك صفحه از كتاب، شما به مقدار يك صفحه به آخر كتاب نزديك ميشويد. اين انقراض و سپري شدن لحظات، با هيچ تخيل و بازيگري ذهني و خودفريبي و غيرذلك، منتفي نميگردد. تنها يك قانون وجود دارد كه فوق قانون زندگي و مرگ طبيعي است كه عبارتست از تقويت شخصيت كه توانايي حركت به فراسوي زمان و گذشت آن را به دست بياورد، تا جائي كه يك لحظه را مثلاً يك سال تلقي نمايد. حتي شخصيت آدمي آن قدرت را دارد كه ميتواند با يك سر كشيدن صحيح در اين عمر، سرماية ابدي براي خود بيندوزد
حبابوار براي زيارت رخ يار سري كشيم و نگاهي كنيم و آب شويم
حال كه هر لحظه و حركتي كه انسان در اين زندگاني سپري ميكند، به مرگ نزديكتر ميشود، گويي چنان است كه مرگ به دنبال او ميدود، نه اينكه او به طرف مرگ حركت ميكند كه با اغفال خويشتن از حركت، گمان كند كه مرگ را به تأخير انداخته است! بنابراين، اگر انسان جديترين تلاش و چارهجويي را براي فرار از مرگ يا براي تأخير انداختن آن، انجام بدهد، باز لحظاتي را كه در آن تلاش و چارهجوئي صرف ميكند، خود را به مرگ نزديك ميكند، يا مرگ براي او نزديكتر ميگردد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 24
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.